سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
بدى را از سینه جز خود بر کن با کندن آن از سینه خویشتن . [نهج البلاغه]
 
امروز: جمعه 103 اردیبهشت 21

                                                 به نام خدا

سلام

بی مقدمه

این نوشته پیرو (پاسخ) مطلب "به جای تلنگر" در این وبلاگ می باشد.

*

اولاً

دوستِ من مجنون؛ سنگرتیم. مخصوصاً اگر فرهنگی باشه، اون هم از نوع انقلابیش.

*

دوماً

آفرین بر تو که پرچم را بالا نگه داشتی و سعی کن که به این کار ادامه بدی. امّا همینطور که می دونی مشکل ما در اینجاست که چشمامون رو بستیم و نمی خوایم رنگ و قیافه پرچم رو ببنیم و توجهی به اون نداریم.

*

سوماً

این شعری که نوشتی:

ساحل بهانه است

رفتن رسیدن است...

یه کم برام سنگینه. فکر می کنم یه جای اون مشکل داره و اینکه... . در موردش فکر کن.

*

ونهایتاً

نوک انگشتاتو عشقه رفیق... .

*

در ضمن

میگن (البته هر چی رو که بگن درست نیست) سیاست بی پدر و مادر تشریف داره.

بی پدر این چند روز، خیلی بیشتر از قبل حالمو به هم زد. (با عرض پوزش از دوستان)

*

یا علی.

دوست و برادر کوچک شما: شمیم


 نوشته شده توسط وبلاگ گروهی:توسکا،افرا،... در پنج شنبه 88/6/12 و ساعت 6:54 عصر | نظرات دیگران()

باسمه تعالی

سلام.

در ابتدا به خودم و بعد به همه دوستان بخاطر فعّال بودنِ!!! همگی تبریک و تهنیت عرض می نمایم. انشاءالله که خداوندِ متعال شما را در این راهِ پر جنب و جوش!!! یاری فرماید.

خواهشاً بدلیلِ سیلِ عظیمِ مطالبِ ارسالی!!! از جانبِ دوستان، سعی کنید، نوشته هایتان را به حداقل تعدادِ ممکن تقلیل نمایید.

با تشکر از تمامی دوستانِ بسیار بسیار فعاّل.

*

و امّا بعد...

*

طرح یک سؤال:

چه رابطه ای میان مشروعیت و مقبولیت در یک حکومت وجود دارد؟ آیا این دو لازم و ملزوم یکدیگرند؟ آیا وجود یکی می تواند به تنهایی کافی باشد؟ یا اینکه این دو به نوعی مکمّل دیگری هستند؟ یا... ؟ 

در ضمن همانطور که می دانید بر اساس مکاتب و اندیشه های گوناگونِ جهان انواع مختلفی از مشروعیت و منابع آن وجود دارد از جمله مشروعیتهای سنتی، کاریزمایی و... . اما منظور اینجانب از مشروعیت در سؤال فوق، نوع دینی آن است.

*

یا علی.

دوست و برادر کوچک شما: شمیم


 نوشته شده توسط وبلاگ گروهی:توسکا،افرا،... در جمعه 88/6/6 و ساعت 6:23 صبح | نظرات دیگران()

به نام خدا

امروز در حال خواندن الهی نامه از استاد علامه حسن زاده آملی بودم، که برخی جملات و مناجاتهایش مرا به فکر مشغول داشتند. با خود گفتم، خالی از لطف نیست تعدادی از آنها را برای شما در وبلاگ قرار دهم؛ شاید که شما نیز... .

*

الهی   چون تو حاضری چه جویم و چون تو ناظری چه گویم

الهی   در ذاتِ خود متحیّرم تا چه رسد در ذاتِ تو

الهی   تو پاک آفریدی ما آلوده کرده ایم

الهی   اگر ستّارالعُیوب نبودی ما از رسوایی چه می کردیم

الهی   خوابهای ما را تبدیل به بیداری بفرما

الهی   عاقبت چه خواهد شد و با ابد چه باید کرد

الهی   دلخوشم که الهی گویم

*

یا علی.

دوست و برادر کوچک شما: شمیم


 نوشته شده توسط وبلاگ گروهی:توسکا،افرا،... در پنج شنبه 88/5/29 و ساعت 3:22 عصر | نظرات دیگران()

بسم ربِّ الکَعبه

در آن اوقات شیرین، گویی سروشی شور گستر دریای دلت را به آشوبی شیرین کشانده و تو چون فرهادی بی سر و پا جسارت یافته و یکپارچه تمنا می شدی؛ تمنای وصالِ جمالِ کعبه، سرزمین بطحا و مدینه این شهرِ دیر آشنا، آنگاه رهاتر از هر رها، تیشه اقبال بر ریشه هر چه تعلق است زده و دل به جاری زمزم می سپردی تا جرعه نوشِ آن زلال همیشه خروشان باشی؛ چه آرزوی خواستنی و جان بخشی! با پای خاک آلود، کوچه های آسمان را درنوردیدن. آری:

با همه بی سر و سامانیم

باز به دنبال پریشانیم

طاقت فرسودگیم هیچ نیست

در پی ویران شدنِ آنیم

حرف بزن ابر مرا باز کن

دیر زمانی است که بارانیم

آمده ام با عطش سالها

تا تو کمی عشق بنوشانیم

آمده ام بلکه جوابم کنی

تشنه آن لحظه طوفانیم

باید امیدوار بود گرچه می گویند این خانه را بی دعوتنامه راهی نیست، اما حج روزنه ای است به خلوتگاه خورشید، یاد حج و اعمال آن موهبتی است برای آنان که در زمین، سر سپرده عادات شده اند و در کمال بی خبری (( پرواز را از یاد برده اند)).

*

سلام بر تمامی دوستان. سلام بر توسکا و افرا و مجنون و ... .

ببخشید که این چند مدت نتوانستم شما را همراهی کنم؛ اما در تمامی لحظات در کنار حرمِ امنِ الهی به یاد شما و دعاگوی تک تکِ شما بودم. از زمانی که توسکا جان خبر راه اندازی زیارتستان را به من داد تا این لحظه که اولین مطلبم را می نویسم، چند مطلب در وبلاگ قرار گرفته که همگی را خواندم. ماشاءالله به همّت توسکا و یک خدا قوت به افرا جانِ عزیزم که از زمانی که او را ندیده ام، هر روز بیشتر می فهمم چقدر به او عادت کرده ام و در فراق ندیدنش تنها می توانم خاطرات یک ساله ام را با او مرور کنم. برای هر دوی آنها آرزوی موفقیت در ارشد را دارم و اینکه برایشان کلی دعا کردم.

*

اگر خدا بخواهد، ما نیز از این به بعد توی بازی!!! هستیم.

*

در ضمن توسکا جان؛ سؤالی کرده بودی که نمی دانم چرا کسی پاسخی نداده. (( عقل بهتر است یا عشق؟))

تا تو عقل و عشق را چه دانی و چه خوانی؟ اما می خواهم بدانی در مدتی که بر من گذشت، و در کنار رکنِ حجرالاسود و رکنِ عراقی و رکنِ شامی و رکنِ یمانی و در نزد حجرِ اسماعیل و مقامِ ابراهیم، عقل و عشق برای من مفهومی جدایِ از یکدیگر نداشتند. آنجا هیچ چیز از تو نیست و همه چیز از یکی ست. همه و همه متعلق به اوست و عقل و عشق جدایِ از او مفهومی پوچ است.

عقل اوست، عشق اوست، راه اوست؛ و تو تنها باید به او وصل شوی. همین.

و خدا کند روزی نیاید که این اتصال به انقطاع تبدیل گردد.

*

یا علی.

دوست و برادر کوچک شما: شمیم


 نوشته شده توسط وبلاگ گروهی:توسکا،افرا،... در شنبه 88/5/24 و ساعت 4:10 عصر | نظرات دیگران()
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 48
بازدید دیروز: 3
مجموع بازدیدها: 47021
آرشیو
جستجو در صفحه

خبر نامه